ایام محرم در زندان حال و هوای دیگری دارد. همه چیز در اینجا برای برپایی یک مراسم معنوی مهیاست. هیاتهای مذهبی، برنامههای مداحی، تعزیه خوانی، توزیع نذورات، پذیرایی از عزاداران، همه و همه توسط خود مددجویان و به صورت هیاتی اداره میشود.
پایگاه اطلاعرسانی اداره کل زندانهای استان اردبیل؛ امروز هشتم محرم است. به مکانی آمدهام با دیوارهایی بلند و هر جا چشم میگردانی بیرقهای سیاهی را میبینی که منقش به نام شهدای کربلاست. ما را به سمت حسینیه راهنمایی میکنند. هنگام عبور از راهروها سکوتی غمآلود را میشود حس کرد. میگویند مراسم چند دقیقه بعد شروع خواهد شد.
برای بازگشت هیچ وقت دیر نیست
قبل از آغاز مراسم، فرصت میکنم تا داخل حسینیه قدمی بزنم. فضایی نسبتا بزرگ با سقفی بلند و پنجرههایی که با نرده پوشانده شده است. کتیبههایی که از جای جای دیوار آویزان شده و رحلهای قرآنی که در گوشهای از حسینیه با نظم خاصی روی هم قرار گرفته، حکایت از برپایی مراسمات متعدد در این مکان دارد. پارچه بزرگی روی دیوار مقابل محراب توجهم را جلب میکند. با خط درشتی نوشته شده «برای بازگشت هیچ وقت دیر نیست» و زیر آن به خط ریز نستعلیق عبارت «هیات عزاداران زندان مشگینشهر» نقش بسته. آری اینجا زندان است.
اینجا دلشکستهترم!
لحظهای بعد صدای همهمهای به گوش میرسد. دقت که میکنم ذکر«یا حسین و یا ابالفضل» است که نزدیک و نزدیکتر میشود. مددجویان با چنان اشتیاقی در ورود به حسینیه از هم سبقت میگیرند که گویی آمدهاند تا گم شده خود را در اینجا بیابند! رفته رفته حسینیه مملو از جمعیت میشود. در گوشه مسجد سقاخانهای برپا کردهاند. تعدادی از زندانیان در حال گره زدن پارچهای سبز به پنجره این سقاخانه هستند. کسی چه می داند در دل آنها چه میگذرد و زیر لب چه زمزمه میکنند.
مددجوی جوانی توجهم را جلب میکند.کنار سقاخانه نشسته و به پهنای صورتش اشک میریزد منتظر میمانم تا کمی آرام شود. سلام میکنم. چرا این گوشه نشستی؟ گویی منتظر همصحبتی بود که سفره دلش را باز کند. میگوید از کودکی هرسال با مادرم در سقاخانه مسجد محلهمان متوسل میشدم. یاد گرفته بودم هر آرزویی که داشتم از سقای کربلا بطلبم. امسال هم گویا قسمت بوده گوشه این حسینیه پشت این پنجره توسل کنم. میپرسم حال و هوای اینجا با بیرون فرقی هم میکند؟ جواب میدهد بله اینجا دل شکسته ترم! از جوابی که میدهد منقلب میشوم. درست میگوید اینجا همه دلشکستهترند.
یا حسین من برگشتهام، مگذار دوباره برگردم!
آن طرف تر چند نفر مشغول تهیه شربت و خرمای نذری هستند. از امکاناتی که در اختیار آنان قرار داده شده تعجب می کنم. همه چیز اینجا فراهم است از لیوان یکبار مصرف گرفته تا دستمال کاغذی، سینی، چای، قند، شربت و .... باید اعتراف کنم تصورم از زندان این نبود.
به جمع آنان میپیوندم و در ریختن شربت کمکشان میکنم. میگویند به یاد سقای تشنه لب نذر کردهاند تا پایان دهه محرم شربت توزیع کنند. به یاد سقایی که میتوانست تشنه نباشد اما تشنه ماند تا به وسعت یک تاریخ درس ایثار و مردانگی بدهد.
مسوول فرهنگی زندان را میبینم که برگههایی را بین مددجویان توزیع میکند. نزدیک میشوم تا نگاهی به برگهها بیندازم. یکی از آنها را به من میدهد . برگه سفیدی که فقط یک سطر بالای آن نوشته شده: دلنوشتهای برای آقا امام حسین(ع). از چند نفر میخواهم دلنوشتهشان را نشانم بدهند. یکی از آنها قبول میکند. لای کاغذ را به آرامی باز میکند. وسط صفحه نوشته: یا حسین من برگشتهام، مگذار دوباره برگردم!
حرّ یعنی برگرد تا دیر نشده!یعنی وقت تنگ است عجله کن!
اگر کسی برای اولین بار وارد حسینیه زندان بشود و دستان خالکوبی شده و چهرههای درهم تنیده بعضی از مددجویان را ببیند باورش نمیشود که اینجا بشود حس حسینی گرفت! اما وقتی کمی در این مجلس باشی متوجه میشوی که در گوشه گوشه این مکان، عشق حسین(ع) جاریست. مگر نه این است که هرکه دلشکستهتر، محبوبتر. از جای جای این حسینیه صدای گریه و نوای یاحسین به گوش می رسد. چشمانی با اشکهای حلقه زده، دستانی بلند شده به آسمان و لبانی ذکر حسین گویان و قلبهایی نیازمند بخشش حضرت حق.
از حسینیه زندان خارج می شوم. در قسمتی از راهرو خروجی، اتاقی است که روی آن نوشته شده «حوزه فرهنگی و تربیتی» دور تا دور اتاق قفسه کتاب چیده شده و میزهایی برای مطالعه. چند نفر مشغول طراحی با موضوع محرم هستند. تعدادی هم مشغول تمرین تعزیه. یکی نقش حر را تمرین میکند. از او میپرسم چرا نقش حر؟! کمی به فکر فرو می رود و با بغض میگوید: حر یعنی برگرد تا دیر نشده، حر یعنی پشیمانی، یعنی وقت تنگ است، عجله کن!
داشتم به سخنانش فکر می کردم که کاغذی را بالا آورد و از روی آن با صدای بلند خواند:
شها از قول و فعل خود هراسانم غلط کردم
سیه رویم گنه کردم پشیمانم غلط کردم
به دین جد تو اقرار دارم نیستم کافر
کنم حمد خداوندی مسلمانم غلط کردم...
آری، اینجا هر کس به طریقی دارد ارادت خود را به سرور و سالار شهیدان نشان میدهد اینجا زندان نیست، حسینه غریبان است!
انتهای خبر/
اخبار «سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی» را در کانال پیامرسان «بله» به آدرس https://ble.ir/prisons دنبال کنید.
نظر شما