مثلث کار نیک در ستاد دیه تهران

پدر خسته و ناتوان با ته مانده پنجاه هزار تومانی که دیروز قرض کرده، خود را به ستاد دیه استان تهران رسانده است. پلاک 19 اعرابی 5 در خیابان میرزای شیرازی، جایی برای مهر ورزیدن، بدان امید که پسرش را از زندان نجات دهد. علیرضا دستکش چرمی می‌دوخت. از آن دستکش‌ها که نشانه پولداری صاحبش است.   

درج ادعاهای متهم یا محکوم به معنای رد یا تأیید آن نیست/هر گونه استفاده و کپی با ذکر منبع امکان‌پذیر است

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی زندان‌های استان تهران، به منظور آشنایی مخاطبان با فضای زندان‌ها، درددل‌های زندانیان و خانواده‌های آنان و همچنین برخی از اتفاقات این حوزه که می‌تواند گامی برای کمک و یاری باشد، از این پس داستان یک اتفاق در این پایگاه منتشر خواهد شد.

سالهاست اژدر و خانواده‌اش در اتاق سرایداری مسجدی در اسلامشهر زندگی می‌کنند. او حقوقی نمی‌گیرد، حسنش این است که در قبال تمیزی و نظافت مسجد، اجاره‌ای پرداخت نمی‌کند. اگر همین الان بگویند از این واحد سرایداری بلند شو، حتی کرایه یک وانت برای اثاثیه مختصرش را ندارد، چه برسد به تأمین اجاره بها و هزینه‌های مستأجری، تازه کرایه ماشین را هم تا ستاد دیه با قرض جور کرده است.

اژدر دستمالی پارچه‌ای در دست گاهی مچاله و گاهی صاف و بعد تا می‌کند. تکلیف آن تکه پارچه مثل خودش معلوم نیست: 52 سال تا حالا از خدا عمر گرفته‌ام. کارگر فصلی هستم، یک روز سر کار کارگری ساختمان، یک روز نظافت راه پله و شستن فرش، یک روز میوه‌چینی... خلاصه هر کاری که باشد. بسته به فصل و زمان دارد.

چرا علیرضا زندانی است؟

با دوستش کارگاه دوخت دستکش چرم باز کرده بود، متأسفانه او سر علیرضا کلاه گذاشت. جنس نسیه با سفته‌های علیرضا آورده و او را بدهکار کرده است. اصل بدهی 300 میلیون تومان است که به دو برادر در بازار چرم سفته داده، این مبلغ به روز 500 میلیون تومان شده ولی آدم‌های خوبی هستند، اگر 380 میلیون پرداخت کنیم کلاً رضایت می‌دهند. بالاخره آنان هم شرایط مالی ما را می‌دانند و متوجه شده‌اند علیرضا تقصیری نداشته است.

چه طور پسرت به کار دوخت دستکش علاقمند شده بود؟

او از بچگی در کارگاه باجناقم کار می‌کرد. به خاطر فقر زیاد درسش را رها و در تولیدی دستکش چرم مشغول به کار شد. پانزده سال سابقه این کار را دارد. با حقوقش برای خانه تلویزیون و یخچال خرید. خیلی بچه باغیرتی است.

حالا از وقتی زندان تهران بزرگ رفته، مادرش مریض شده و خودم هم از اول این ماه تا حالا که روز آخر ماه است، فقط دو روز سر کار رفته‌ام. هوا سرد شده و مردم نه بنایی دارند، نه فرش شستن و باغبانی... فقط نزدیک عید که می‌شود یک کم کار دارم، نظافت خانه و شستن موکت و قالی...

غیر از علیرضا فرزند دیگری داری؟

بله، دو دختر دارم.

آنان سر کار نمی روند؟

نه، دختر بزرگم دوازده سال پیش ازدواج کرد که هیأت امنای مسجد جهیزیه‌اش را تأمین کردند. دختر کوچکم 24 سال دارد. به خاطر مریضی مادرش کنار او می‌ماند. چند وقتی در تولیدی لباس کار می‌کرد ولی از بدشانسی صاحبش ورشکست شد. دیشب تا صبح نخوابیدم، حرفی زد که برای من پدر خیلی سنگین بود، البته منظوری نداشت و کلی هم بعدش عذرخواهی کرد، داشت از تلویزیون فیلم می‌دید، گفت چه قدر دلم کباب می‌خواهد!...

از دوست علیرضا که شریک کاری‌اش بوده، به خاطر کلاهبرداری شکایت نکرده‌اید؟

چرا... همان اول شکایت کردیم ولی قبل از شکایت ما فرار کرده است. هیچ آدرسی از او نداریم. چرم‌ها را هم برداشته و رفته، اصلاً هدفش کلاهبرداری بوده، والا اگر مشکل مالی بود یا ورشکستگی، این قدر ناراحت نمی‌شدیم. او از اول می‌خواسته علیرضا را گرفتار و خودش با لوازم کار فرار کند. بالاخره این چرم‌ها را می‌تواند در بازار بفروشد ولی پسر من باید تا پرداخت پول در زندان بماند. مدتی بعد از فرار دوستش هم در کارگاه شوهرخاله‌اش کار می‌کرد که این بدهی را جور کند ولی حرف یک تومن دو تومن که نبود 300 میلیون تومان جنس نسیه خریده بودند و دست خالی...

علاوه بر سختی‌هایی که زندانی شدن پسرت برایتان ایجاد کرد، این موضوع چه نکته آموزنده‌ای داشت؟

دستمال پارچه‌ای مچاله شده در مشتش را دوباره تا می‌کند: قاضی گفت که چرا سفته‌ها را در ازای خرید برای کار دو نفر، فقط یک نفر امضاء کرده؟ می توانستند نصف سفته را یکی و نصف دیگری را نفر دوم امضاء کند. متاسفانه از سادگی پسرم سوءاستفاده شده...

چه درخواستی از ستاد دیه داری؟

به امید کمک آمده‌ام. مددکاران زندان به علیرضا گفته‌اند ستاد دیه و خیرین می‌توانند کمک کنند. من کل اثاثیه خانه را هم بفروشم نمی‌توانم یک دهم بدهی پسرم را هم بدهم.

مددکار ستاد دیه در حال صحبت با یکی از شکات پرونده است. شاکی هم حق دارد. با وضعیت بازار، حتی نمی‌تواند سیصد میلیون جنس را با یک ماه تأخیر در انبار جایگزین کند چه برسد به یک سال و چند سال! بزرگترین کمکی که دو برادر می‌توانند کنند، بخشیدن همان 120 میلیون تومان از طلب به روز شده است. خیلی از اوقات شاکی‌ها هم بخشی از مثلث کار نیک هستند. یک طرف ستاد دیه، یک طرف نیکوکاران و طرف سوم خود شاکی که برای رسیدن به حقش، بخش کم یا زیاد طلبش را می‌بخشد.

اژدر دستمال سفیدش را که بارها مچاله و صاف شده در جیبش می‌گذارد. انگار این دستمال همدمی برای کم شدن استرهایش است. در قاب پنجره ستاد دیه هوای تهران ابری است و گاهی بارانی... سرمای پاییز باعث می‌شود اژدر دگمه‌های کت رنگ و رو رفته‌اش را که زمانی سرمه‌ای بوده، ببندد. قرار است تا یک هفته آینده، با جمع‌آوری کمک‌های نیکوکاران، تلفن همراه قدیمی پدر که رنگ کلیدهایش پاک شده و فقط خودش می‌تواند با آن کار کند، به صدا درآید و خبر آزادی قریب الوقوع پسرش را بدهند.

خیرین و نیکوکارانی که قصد کمک به آزادی زندانیان جرایم غیر عمد را دارند همواره می‌توانند از طریق شماره کارت 6037991899675916 در این امر خیر سهیم باشند. همچنین در صورت تمایل ضمن مراجعه حضوری به ستاد دیه استان تهران واقع در خیابان کریمخان زند، خیابان سنایی، اعرابی 5، پلاک 19، طبقه اول، شماره تلفن 88861992با نحوه ارسال کمک‌های مالی و آزادی زندانیان استان آشنا شوند.

امینه افروز

با سپاس ویژه از جناب آقایان دکتر رستمی مدیرکل محترم حوزه ریاست و روابط عمومی سازمان زندان‌ها، دکتر افروز رئیس محترم اداره روابط عمومی و تشریفات، حیات‌الغیب مدیرکل محترم زندان‌های استان تهران و رحمانی مدیر محترم ستاد دیه نمایندگی استان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha